-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 09:07
بزرگترها با این که خودشان را به کوچه علی چپ میزنند در دل همیشه غبطه سادگی راحتی و شادی بی بهانه کودکی را می خورند.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 تیرماه سال 1388 12:38
ما دو ریل راهآهنایم موازی تا اید حتی افق دیدگاهمان آن قدر متفاوت است که آن جا هم به هم نخواهیم رسید!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 خردادماه سال 1388 13:03
تمام جادههای جهان را به جسجوی نگاه تو آمدهام! باور نمیکنی؟ پس این تو و این پینههای پای پیاده من! حالا بگو! در این تراکم تنهایی مهمان بیچراغ نمیخواهی؟
-
کودکی
شنبه 9 خردادماه سال 1388 13:24
کودکی نکردم تا زودتر بزرگ شوم و زمان چه دیر میگذشت! امروز، سالها آنچنان زود میگذرند که تمام زندگی برایم..... بچه بازی مینماید!!!
-
آدم ها
شنبه 9 خردادماه سال 1388 13:23
آدمها بازی رو دوست دارن تویی که انتخاب میکنی، اسباب بازیشون باشی یا همبازیشون.
-
منزل خدا
شنبه 9 خردادماه سال 1388 13:22
الو سلام منزل خداست؟؟ این منم مزاحمی که آشناست....... هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ...... ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست...... شما که گفتهاید پاسخ سلام واجب است....... به ما که میرسد حساب بندهها جداست؟!
-
افق
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 11:26
آغوش خود را به روی زندگی بگشایید، دستهایتان را برای در بر گرفتن خوشبختی و سعادت باز کنید، آنگاه شما هم خواهید توانست به سوی افقهای تازه به پرواز درآیید.
-
یک دعای زیبا
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 12:54
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد. خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی. از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد. فرمود: لازم نیست، روحش سالم است؛ جسم همه موقت است. از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند. فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست ، آموختنی است. گفتم: مرا خوشبخت کن فرمود: «نعمت» از من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 14:33
تموم گلای دنیا رُ به تو پیشکش می کنم، بی اینکه بچینمشون!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 14:30
بزار دَر گوشت بگم: می خوامت! این خلاصه ی تموم جُرمای عاشقونه ی دنیاس!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 14:28
بر تخته سیاه زندگی؛ احتمالات و فرضیات را چه خوب به من آموختی گفتی : احتمال اینکه عاشقت بمانم کم است! پس فرض کن که ... رابطه ای در کار نبوده است....!
-
گفتگو با خدا
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1388 13:59
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم خدا گفت: پس میخواهی با من گفتگو کنی؟ گفتم: اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد. وقت من ابدی است. چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد.... این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند. عجله دارند که...
-
خدایا
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1388 13:38
خدایا: من در کلبه حقیرانهام چیزی دارم که تو در بارگاه ربانیت نداری من خدایی چون تو دارم و تو چون خود نداری!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 10:45
کلافه ام مثه یه کتاب فراموش شده روی یه نیمکت توی یه پارک سوت و کور که باد دیونه نخونده ورقش می زنه.
-
خدا
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 10:35
خدا را فراتر از هر چیز دیگری دوست بدارید.
-
دلتنگی
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 10:29
من این جا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
-
آرزو
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 10:27
آرزوهایت را یادداشت کن خداوند آن ها را فراموش نخواهد کرد اما تو از خاطرت می رود آن چه که امروز داری خواهش های دیروز توست.
-
تقدیمی
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 21:04
به نام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت تقدیم به تمامی آنانی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانشان و جرعه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دلهایشان به یادگار مانده است. نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصوم یک یاس به روی حجم سپید یک دفتر...
-
خوش آمد
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 20:50
به نام نامی خالق ساحل و امواج بلند دریاچه های دور سلام تنها واژه ای است که در لغت نامه تمامی دل ها یکسان معنا می شود. پس به وسعت تمامی لغت نامه های سبز سلام.