آرامشی با شعر

شعر-متن-مقاله

آرامشی با شعر

شعر-متن-مقاله

درخت زندگی

از درخت زندگی  

سیب سرخی چیدم  

شستم آن را

اندرون جوی تنهایی خویش  

و سپس  

نصف کردم آن را،  

با امید و آرزو  

و نشستیم  

سر سفره دل،  

سیب را گاز زدیم  

زندگی را با همه تلخی ها  

با ولع بلعیدیم،  

و به نارنگی ها خندیدیم.

نظرات 25 + ارسال نظر
بیتا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ب.ظ http://imaginethis.blogfa.com

سلام مژی جان

امیدوارم همیشه خوب باشی . بله زندگی با تمام فراز و نشیبهایش مثل یک کتاب ورق نخورده است و ممکن است که در ورق بعدی چیزهای جالبتری در انتظارمان باشد .

h.gh شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:03 ب.ظ


سلام به تو عزیز دلم
بازم گل کاشتی تلخی و شیرینی زندگی همیشه گواراست و شیرین
قشنگ بود

sara شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ب.ظ http://srasara.blogfa.com

فقط مزه ترش وسط زندگی زیادیه

بلوط شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ

سلام دوست مهربون (گل) (گل)
همراه عزیز سروده زیبایی بود .. امیدوارم موفق و سلامت باشی

یک روز وعده گاه ، کنار درخت سیب
زیر نگاه مساله دار درخت سیب
من با تو کار داشتم ای طعم زندگی
اصلا ً مرا چه کار به کار درخت سیب ؟!
بازیگران ِ عرصه ی او هردو باختند
از نوع دیگری است قمار درخت سیب
ای خلق ! طعم میوه ی ممنوعه تلخ بود
این طعنه ی هزار هزار درخت سیب
کار ِ خود ِ خداست وگرنه من وتو که
کاری نداشتیم به کار درخت سیب ... شعر از مرتضی پارسا

باران یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 ق.ظ

سلام دوست عزیز
خسته نباشی

زندگی با همه فراز و نشیب های آن زیباست
و موفقیت نهایی از آن من و توست.

کیارش یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ

سلام مژگان خانم البته اگه اسمتونو درست گفته باشم . آپ بامعنی و خیلی قشنگی لود لذت بردم بازهم بهم سر بزن خوشحال میشم
مرسی بای

مردابری یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام مژی عزیز ممنونم که سر زدی وخبرم کردی

سلام مژی مهربا ن شرمنده ام که یادم رفت تو را خبر کنم اما تو
خودت بزرگواری نمودی ومن را خوشحال کردی .

این پست هم مثل همیشه زیبا بود .اما میشد آنرا ادامه داد
درهرحال موفق وموید باشی

ایکاش در این خانه صدا برخیزد
یا دستان پاک تو باز به دعا برخیزد
ایکاش دلم که افتاده در دام گناه
فریاد زند از ته دل به گفتن ربنا برخیزد

[ بدون نام ] یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ

سلام
جواب سلام واجبه
تجربه نشان میده همه ما آدما تنهاییم و فقط یه عشق دایمی وجود داره که همیشه و تا ابد به ما می اندیشه و هوامونو داره اما ما در قبال الطاف بی کرانش چیکار کردی؟ شکر خدایا
بیاید با عشق خاکی خودمون رو سر کار نگذاریم
من که از عشق خاکیم خیری ندیدم جز اینکه پشتم رو خالی کرد و الان هم دیگه کاریش ندارم
فقط خود خدا
خدا جون خیلی دوست دارم.عاشقتم

بارمان دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:47 ق.ظ

این روزها زندگیم خیلی سخت است
زندگیم آسان نیست
می دانم بهترین دوستم خودم هستم.

بی نام دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ب.ظ

زندگی ضرب زمین در ضربان دلهاست

مردابری دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://cloudyman.blogfa.com

سلام مژی جان اومدم خبر بدم که آپم

و منتظر حضور گرم تو نازنین میمانم

راستی خیلی دنبال ایمیل آدرس تو گشتم چون نظر های جدیدت مثل نظر قبلی من بدون آدرس هست.

تنها سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

زندگی را دوست دارم
تو هم دوست دارم
خودم را دوست دارم
همه را دوست دارم
اما ...........
نمی دانم کسی مرا دوست دارد؟؟؟؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ

[ بدون نام ] جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ق.ظ

چه بی رحمانه دلتنگم
نیوتن گفت:
F=ma
ویا به عبارتی:
a=F/m
...یعنی آنکه لگدمالت می کند
به همان اندازه
تورا می راند
تورا دورتر می کند از خویش
و دلتنگت می کند برای دیگری
"دیگر نه جان می خواهم و نه جهان را
که آنکه جان و جهان می خواست انسان بود
امروز اما تنها نامش "آن"است
آنی که نه در زمین می گنجد و نه در آسمان
آنی، باقی تر از بقا و فانی تر از فنا"
حال با خیال راحت بگریز از وسوسه مالکیت

چه بی رحمانه دلتنگم


دلتنگی حس نبود کسی است که همه وجودت بودنش رو فریاد می زنه
این حس رو نمی شه نادیده گرفت، حتی اگر همه توانت رو بزاری.

محبوبه جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.dalanetanhaee

سلام مژی عزیزم
ممنون که هرزگاهی سرم میزنی
منم بیادتم ولی کلا درگیر درسو مشخم
منم درس خونننننننننننننن
اپایی که سر نزده بودم واقعا زیبا بود
بیادتمممممممممممممممم

زهرا جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:55 ب.ظ http://always.blogfa.com

من در این تنهایی فکر یک بره ی روشن هستم ... که بیاید علف خستگیم را بچرد ..

ترانه یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ق.ظ

زندگی را با تو می خواهم
عشق را با تو می خواهم
دوستت دارم با تمام وجودم

ترنم یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ق.ظ

وقتی کسی را دوست داریم دیگر هیچ کس را دوست نداریم.

بلوط یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ب.ظ

سلام دوست عزیز
باور کنید من براتون کامنت گذاشتم و خبر دادم .. شاید ارسال نشده و من کم توجهی کردم از این بابت ازتون معذرت میخوام .. از اینکه محفلم را با حضور مهربانتان می آرایید بسیار بسیار سپاسگذارم دوست نازنین

خشنود باشی و برقرار

سلام دوست عزیز
شما ببخشید
ممنون که بهم خبر می دید

بلوط دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ب.ظ

سلام دوست مهربون

با یک مداد؛بر دل چون یاس دفترم
آهسته طرح مبهم یک راه می کشم
یک عابر غریبه و یک راه پر شکن
در زیر نور نقره ای ماه می کشم

به روزم و در انتظار حضور همیشه پر مهرتان .. برقرار باشی

یک زن دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ

مژی عزیز
خیییلی قشنگ بود.

بلوط سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ

سلام دوست مهربونم .. نگاهم می کند !
و هزار سینه سرخ عاشق را
به آرامش شاخه های پوشیده از شکوفه سیب
روانه می سازد!
نمی داند که در من
درختان کهنسال بلوط آتش گرفت

امیدوارم که فرداهای موفقی داشته باشی

بلوط چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام دوست مهربون

از کدام جانب آمده ای ای باد!
که چهار سمتِ مرا روشن می کنی
در این جهانِ چرخان کیستی؟!
تا زلفت را تار به تار آذین کنم

خشنود باشی

[ بدون نام ] جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:55 ب.ظ

اگر روزی خبر آمد
که بالای درختی سبز
در جنگل ترین جنگل
دختری با دامنی قرمز
میان شاخه های عشق، از خود لانه ای دارد
تو باور کن
که من بودم

نوشین جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ

عشق با دشوار ورزیدن خوش است چون خلیل از شعله گلچیدن خوش است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد